درباره وبلاگ به وبلاگ آموزشی فرهنگیان فرهیخته شهرستان بویین میاندشت خوش آمدید. لطفاً از نظرات خوبتان در بهتر شدن وبلاگ یاریمون کنید. آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
mehremoallem
درس معلم ار بود زمزمه محبّتی ****** جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, :: 19:45 :: نويسنده : بهادری
حاج محمد اسماعیل دولابی در تعبیری زیبا از وظایف منتظران در دوران غیبت میگوید: پدری چهار تا بچه های خودش را گذاشت توی اتاق و گفت اینجاها را مرتب کنیدتا من برگردم.میخواست ببیند کی چه کار میکند. خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند برای خودش. یکی از بچهها که گیج بود یادش رفت. سرش گرم شد به بازی و خوراکی و اینها. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید. یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که مننمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند. یکی که خنگ بود، وحشت گرفتش. ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد کهآقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد جمع کنیم، مرتب کنیم. اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتبمیکرد همهجا را. میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد، بعد میرود چیز خوببرایش میآورد. هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که همینجا است. توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتربیاید باز من کارهای بهتر میکنم. آخرش آن بچه شرور همه جا را ریخت به هم. هی میریخت به هم، هی میدید ایندارد میخندد. خوشحال هم است، ناراحت نمیشود. وقتی همه جا را ریخت به هم، همهچیز که آشفته شد، آن وقت آقا جان آمد. ما که خنگ بودیم، گریه کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد.
زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش. شرور که نیستی الحمدلله. نگاه کن پشت پرده رد تنش را ببین و بخند و کار خوب کن. خانه را مرتب کن.
وظایفت را انجام بده – او می آید ... ***اللهم عجل لولیک الفرج***
نظرات شما عزیزان:
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|